در اینستاگرام زینب سلیمانی چه مطالبی منتشر شده است؟ [ 11 دلنوشته دختر سردار سلیمانی]

سرکار خانم زینب سلیمانی ، دختر شهید سپهبد سلیمانی یک صفحه در شبکه اینستاگرام دارند که به فراخور زمان و ایام سال مطلبی در این صفحه می نویسند.

برای اینکه بتوانید مطالب ایشان را بخوانید ما این صفحه را ایجاد کردیم تا متن و تصاویر ایشان را ذخیره کنیم. به ترتیب انتشار مطالب در صفحه ایشان مطالب را جایگذاری میکنیم ، یعنی هرچه به پایان این صفحه بروید مطالبی که میخوانید جدیدتر هستند…


بابا جان
چقدر در اين شب‌ها جایتان خاليست
هميشه جلوی درب، تمام مدت سر پا می‌ایستادی و به مهمان‌های مجلس حضرت زهرا خوش‌آمد ميگفتی
خوشا به سعادتت كه امسال در كنار حضرت زهرا نشستی و نظاره‌گر مجلس هستی
‌‌
چقدر قشنگ امسال به مهمان‌های مجلس حضرت زهرا خوش‌آمد ميگی
‌‌
و چقدر قشنگ رايحه‌ی خوش خون پاکت در مجلس حس ميشه
‌‌
جای تو تا ابد خاليست و با هيچ چيز پر نميشه

كاش همه اين‌ها يک خواب بود و باز هم از بالا، روی همين صندلی كه مينشستی نگاهت ميكردم
كاش…
‌‌
پ.ن: شب گذشته همین متن با تصویر صندلی پدر در مراسم فاطمیه گذاشته شد که توسط اینستاگرام حذف گردید.

این متن و تصویر به عنوان اولین مطلب صفحه ایشان در تاریخ 9 بهمن 1398 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.


بسم رب الشهداء و الصديقين
آقا جان!
ميدانم بعد شهادت پدرم چه آتشی در قلب مبارکتان شعله ور است…
اما بدانید و ایمان داشته باشید گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز ‌‌
اگر هزاران بار ما را بسوزانند و تکه‌تکه کنند تا آخرین قطره‌ی خون ناقابلمان، در کنارتان خواهیم ایستاد.
‌‌‌
بدانید هر کدام از ما برای شما مانند پدرم در رکابتان فرمانبرداری خواهیم کرد.

#ما_ترکناک_یا_ابن_فاطمه

این متن و تصویر در تاریخ 18 بهمن 1398 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

اینستاگرام زینب سلیمانی

یقینا کله خیر …
تو چه میدانستی بابا؟!!! چه میدانستی که در مقابل هر معرکه، در مقابل هر مشکلی، در مقابل هر حادثه‌ای؛ این جمله “یقینا کله خیر” از زبانت نمی‌افتاد و چه دقیق هم میگفتی چون هرچه پیش می‌آمد تو به خیر تبدیلش میکردی…


من هم میخواهم مثل تو برای شهادتت بگویم “یقینا کله خیر”؛ چرا که قطعا شهادت تو رازهای نهفته‌ای دارد که شاید سال‌ها طول بکشد که این رازها یکی‌یکی و نوبت به نوبت حقیقت شهادت زیبای تو را آشکار کند.


و باز هم میگویم “و مارایت الا جمیلا” چون تو زیباترینی و من در تو چیزی جز زیبایی ندیدم حضرت پدر…

این متن و تصویر در تاریخ 28 بهمن 1398 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany

حکمت انگشترتان این بود که از تن پاره‌پاره‌تان، دستی که مانده را راحت‌تر بشناسیم. دستی که سالها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود.
‌‌
‌‌عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون میدانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید.
‌‌غم و غصه‌هایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده میشوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی میدانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد علمدار کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها…
‌‌‌‌
شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت.
‌‌‌‌
بی سرو سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشه‌ای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود…
‌‌‌‌
اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما… قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر.

این متن و تصویر در تاریخ 13 اسفند 1398 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

zeinab___soleimany

‌‌
آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتان به بهشت بود؛ به همون جایی که در خواب تعریف کردید… یک باغ بسیار زیبا و خصوصی برای خود شما و گفتید این باغ را خودتان برای خودتان ساختید و دو روز قبل از شهادتتان این باغ را دیدید…
‌‌
کاش می‌دانستم امشب آخرین باری که زنگ زدید بار آخریست که صدایتان را میشنوم…
و کاش از حرف‌هایتان و از اصرارتان برای تنها نماندن در خانه چیزی حس میکردم.


کاش آن لحظه میفهمیدم چرا به من گفتید بابا از دستم ناراحت نشو… کاش حکمت این صحبت‌هایتان را در آخرین مکالماتمان میفهمیدم…
به من قول دادید وقتی برگشتید باهم به مشهد میرویم… چه خوش عهدی بابا جان و چه سفر زیارتی زیبا‌ و با شکوهی به مشهد رفتید.

هر بار که میرفتید انتظار برگشتتان شیره جانمان را میگرفت… میگفتیم نروید خسته‌اید، مریض هستید؛ میگفتید من نروم چه کسی برود؟ شما قبول میکنید ناموس مردم، بچه‌های بی‌گناه در چنگال یک‌ مشت حیوان وحشی اسیر و گرفتار شوند، مرزهايمان به خطر بيفتد و فردا اينها به داخل كشور ما بيايند و جان و مال و ناموس مردم را به غارت ببرند و من در خانه کنارتان بمانم؟ ما با سوال شما از خودمان شرمنده میشدیم و شما را به خدا میسپاردیم… ‌‌‌‌‌‌


كاش بخاطر اينهمه سال دوری و سختی و دلهره، گوشه نگاهی به ما بیندازید بابا جان كه چه سخت تشنه يک نگاه شمايم.
‌‌
حضرت عشق حضرت پدر امروز روز شماست؛ روز شهید… باز هم پیروز میدان شدی و مُزد اينهمه سال مجاهدت و سختی و خستگی را چه با افتخار از خود سيدالشهدا گرفتی.
‌‌
🌹روز شهيد بر شما كه تمام وجودتان نشانه‌ای از شهيد بود، مبارک…

این متن و تصویر در تاریخ 22 اسفند 1398 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

این پلاک را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی… سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید میشوی… بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شهید شوی.
‌‌
هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت با شما بودم… چه انتظار بی‌ثمری شد… آخر به شما نرسیدم… و شما پر کشیدید… شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را قوی‌تر کنم تا اوج بگیرم…
‌‌
امسال تلخ‌ترین سال زندگیم شد و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد… نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال باید انتظار دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه خواهید آمد… ان روز دور نیست…
‌‌
سال نو را پیشاپیش بر تمامی مردم شریف و صبور این آب و خاک تبریک عرض میکنم.
‌‌
از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد.
التماس دعا

#یقینا_کله_خیر

این متن و تصویر در تاریخ یک فروردین 1399 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

اولین کیک تولدتان؛ بدون شمع!
دیگر در روز تولدتان هنگام فوت کردن شمع، آرزوی شهادت نخواهید کرد… امسال آرزوی همیشگی شما برآورده شد… امسال در روز ولادتتان همنشین مادر شهیدان هستید… حضرت پدر از آن بالا برای دلِ خسته ما دعا كنيد.
تولدت مبارک قهرمان بی‌ادعا

این متن و تصویر در تاریخ یک فروردین 1399 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

‌‌
یار برفت و ماند دل
شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار می‌طپم
تا به صبوح وای من
‌‌
عزیز تر از جانم، نمادِ حقیقی پاسداری- پاسداری از مظلوم در چنگ ظالم، پاسداری از انسانیت، پاسداری از دین- هرسال ما برای شما با گرفتن دسته‌ی گل، جشن میگرفتیم، امسال خودتان از بهشت برای اربابتان گل میچینید و تولدش را جشن میگیرید.

بابا جان سلام ما را هم به آقایمان و اربابمان برسانید، بگویید فرزندانم را زیر پرچمتان به حرمت لحظه‌لحظه‌هایی که قلبشان داغدار است، نگه دارید.
‌‌
روزتان مبارک پاسدار وطن

این متن و تصویر در تاریخ نهم فروردین 1399 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

تنی پر از ترکش، ریه‌ای شیمیایی از ۸سال دفاع مقدس تا دفاع از حرم، دستی قطع‌شده که نشان علمدار شد و در نهایت یک تن اربا اربا؛ حضرت پدر خوب رسم علمدار کربلا را به جا آوردید و یاد قمر بنی هاشم(ع) را در چشمان یک عالم مجسم کردید!
چقدر زیبا روایت‌های عمو عباسِ بچه‌های خیمه را در یادها زنده کردید!

این متن و تصویر در تاریخ ده فروردین 1399 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

اینستا زینب سلیمانی


‌من به فدای خواهر حسین(علیهما السلام)
‌‌‌‌
بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد که نام مرا زینب گذاشتید.
مادرم میگفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید “بعدها متوجه میشید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم”.
شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و‌ تمام وجودم یکی یکی از درون میسوخت و روی هم فرو میریخت.
اما وقتی عظمت حضور مردم را دیدم که چه با شکوه و با عزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند دلم کمی آرام گرفت.
همیشه به من میگفتید عزت دست خداست و بدانید اگر گمنام‌ترین هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، میبینید که خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش میگیرد.
میدانم راز آن چهره نورانی‌تان و آن همه عزت و عظمتتان فقط در نمازهای نافله و گریه‌های شبانه و گرسنگی در بیابان‌ها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود… بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرتتان را با خداوند متعال، فاطمه زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید.
آن روز که رسم “کلنا عباسک یا زینب(س)” را نوشتید این نوشته وِرد زبان همه عالم شد.
شما علمدار خيمه خواهر حسين(ع) شديد و من تا آخرين نفس فدايی بانويی ميشوم كه نام مباركش را بر نهاديد تا حق اين نام را ادا كنم.

این متن و تصویر در تاریخ پنج اردیبهشت 1399 در اینستاگرام زینب سلیمانی zeinab___soleimany منتشر شده است.

تصویر بالا هم یکی از پست های صفحه فرزند بزرگوار سردار سلیمانی است که روز 31 اردیبهشت منتشر شده است. در بخش متن این پست اینستاگرامی هم متن بیانیه خانواده شهید سلیمانی بمناسبت روز جهانی قدس منتشر شده است. در این تصویر هم چنین به یک آدرس اینترنتی soleimany.ir اشاره شده است که وب سایت بنیاد حفظ و نشر آثار سردار سلیمانی است که اواخر اردیبهشت رونمایی شده است…


رفع مسئولیت :

البته صفحه خانم زینب سلیمانی (لینک) تایید شده نیست و نمی توان به طور قطعی از اینکه نویسنده آن دختر شهید سلیمانی است مطمئن بود، اما به توجه به اینکه دیگر صفحات روحانیون و افراد معتبر ، این صفحه را دنبال کرده اند میتوان تا حدودی از اینکه نویسنده صفحه کیست اطمینان حاصل کرد…

یک دیدگاه برای “در اینستاگرام زینب سلیمانی چه مطالبی منتشر شده است؟ [ 11 دلنوشته دختر سردار سلیمانی]”

  1. بسیار عالی خداوند صبر بده به خانواده ان عزیز سفر کرده سردار عزیز روحت شاد وغریق رحمت برای ما هم دعا کن دست ما را بگیر وشفاعتمان کن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *