در این صفحه به معرفی سایت های رسمی و تایید شده مرتبط با شهید سپهبد قاسم سلیمانی می پردازیم. هرچند این وب سایت ها بعد از شهادت سردار دل ها توسط رژیم تروریستی آمریکا ایجاد شده اند اما تحت نظر خانواده شهید فعالیت میکنند.
در این صفحه وب سایت اصلی بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سپهبد سلیمانی و سایت وصیت نامه الهی سیاسی شهید سلیمانی و پایگاه سلیمانی نیوز در شبکه های اجتماعی معرفی میشوند.
یک : سایت بنیاد حفظ و نشر آثار شهید قاسم سلیمانی http://soleimany.ir
این وب سایت در نشانی soleimany.ir در دسترس مردم است و به عنوان سایت رسمی شهید قاسم سلیمانی فعالیت می کند. به نظر میرسد دامنه این وب سایت توسط آقای محمدرضا سلیمانی ثبت شده است. این وب سایت اولین بار توسط صفحه مجازی فرزند بزرگوار شهید خانم زینب سلیمانی معرفی شد. قرار است بیانیه های مرتبط با بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سلیمانی در این وب سایت نشر شود.
هم چنین هم اکنون برخی از ویدیو ها و تصاویر در این وب سایت منتشر شده است. در ستون سمت چپ وب سایت لینک صفحات اجتماعی شهی در 4 شبکه اجتماعی مختلف هم درج شده است که در ادامه لینک عضویت هر کانال و صفحه درج میشود…
دوم : “سلیمانی نیوز” | اخبار مرتبط با فرمانده بینالمللی مبارزه با تروریسم، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
از حدود اواخر خرداد ماه سال 99 این پایگاه شروع به فعالیت کرد و توسط کانال هایی که در پاراگراف قبلی به عنوان کانال های رسمی سایت شهید سلیمانی بودند معرفی شد و برخی مطالب سلیمانی نیوز توسط کانال های مذکور بازنشر شدند.
کانال سلیمانی نیوز هنوز وب سایتی ندارد و مطالب آن در کانال تلگرام و اکانت توییتر و صفحه اینستاگرامی سلیمانی نیوز منتشر میشود… در ادامه لینک عضویت هر یک از صفحات مذکور را می بینید…
سوم : سایت وصیت نامه http://soleimany-vasiatnameh.com/fa
وب سایت میثاق نامه مکتب حاج قاسم در ایام شهادت ایشان و 40 روز بعد از مراسم تشییع و روزی که وصیت نامه توسط فرمانده سپاه قدس سردار قاآنی قرائت شد شروع به کار کرد. در این وب سایت متن وصیت نامه شهید سلیمانی به سه زبان فارسی و عربی و انگلیسی موجود است. هم چنین تعداد زیادی عکس نوشته و پوستر و اینفوگرافی که وصیت نامه را به تصویر می کشد در این وب سایت منتشر شده است. سایت مذکور به عنوان سایت رسمی شهید قاسم سلیمانی فعالیت می کند.
وب سایتی که هم اکنون در آدرس https://qasem-soleimani.bonyana.com در حال مطالعه آن هستید ارتباطی با خانواده شهید سلیمانی و بنیاد حفظ و نشر آثار سپهبد سلیمانی ندارد. اما همواره خود را متعهد به شهید سلیمانی و ادامه دهنده راه ایشان میداند. این وب سایت توسط گروهی از جوان برای جمع آوری مطالب و اخبار پیرامون ایشان فعالیت میکند و در چند ماه آینده نسخه انگلیسی زبان و عربی و ترکی و اردو زبان این وب سایت هم راه اندازی میشود.
پاراگراف توضیحی بالا در صفحه ابتدایی سایت هم درج شده است.
متن وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی تقریبا 40 روز پس از شهادت ایشان در مراسم پرشکوهی با حضور مردم و مسئولین و خانواده شهید سپهبد سلیمانی توسط سردار قاآنی ( فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب ) قرائت شد. این متن در وب سایتی با نام میثاق نامه مکتب حاج قاسم و با نشانی soleimany-vasiatnameh.com به سه زبان دنیا منتشر شد
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت میدهم به اصول دین
اشهد أن لا اله الّا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علیبنابیطالب و اولاده المعصومین اثنیعشر ائمتنا و معصومیننا حجج الله.
شهادت میدهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است.
خدایا! تو را سپاس میگویم بخاطر نعمتهایت
خداوندا ! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجستهترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم.
اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بیبهره بودم از دوره مظلومیت علیبنابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.
خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز ــ که جانم فدایِ جان او باد ــ قرار دادی.
پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی
و درک بوسه بر گونههای بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.
خداوندا ! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع ـ عطر حقیقی اسلام ـ قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علیبنابیطالب و فاطمه اطهر بهرهمند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد.
خداوندا ! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهلبیت و پیوسته در مسیر پاکی بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرما.
خدایا! به عفو تو امید دارم
ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بیهمتا ! دستم خالی است و کولهپشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشهای به امید ضیافتِ عفو و کرم تو میآیم. من توشهای برنگرفتهام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرَم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آوردهام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهلبیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
خداوندا ! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کردهام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است.
وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا ! پاهایم سست است. رمق ندارد.
جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرندهتر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام و دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
خدایا! از کاروان دوستانم جاماندهام
خداوند، ای عزیز! من سالها است از کاروانی به جا ماندهام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه میکنم، اما خود جا ماندهام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.
عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.
عزیزم! من از بیقراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابانها گذاردهام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بستهام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل کن.
خدایا وحشت همهی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به حُرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کردهای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشهدار میکند، مرا به قافلهای که به سویت آمدند، متصل کن.
معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمیتوانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم.
خطاب به برادران و خواهران مجاهدم…
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
امروز قرارگاه حسینبنعلی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
خیمه، خیمهی رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیتاللهالحرام و مدینه حرم رسولالله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.
خطاب به برادران و خواهران ایرانی…
برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّفقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید.
برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!
جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی میکند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.
بدانید که میدانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را میکرد، اما هنر امام این بود که اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد.
انقلابهایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نمودهاند و بزرگترین قدرتهای مادی را ذلیل خود نمودهاند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.
شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافتهاند.
آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید.
به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همانگونه که از فرزندان خود با اغماض میگذرید، آنها را در نبود پدران، مادران،همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.
نیروهای مسلّح خود را که امروز ولیّفقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح میبایست همانند دفاع از خانهی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح میبایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.
خطاب به مردم عزیز کرمان…
نکتهای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوستداشتنیاند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداکاریها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم.
هشت سال به خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاهها و جنگهای شدیدی چون کربلای5، والفجر8، طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس و… روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسینبنعلی به نام ثارالله، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملتمان و مسلمانها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود.
عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفتهام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره تن آنها بودم و آنها پاره وجود من،
اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.
دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علیبنابیطالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است. دور آن بگردید. با همه شما هستم. میدانید در زندگی به انسانیت و عاطفهها و فطرتها بیشتر از رنگهای سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود میدانید، برادر خود و فرزند خود میدانید.
وصیت میکنم اسلام را در این برهه که تداعییافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدّسات و ولایت فقیه مطرح میشود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.
خطاب به خانواده شهدا…
فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقیمانده از شهدا، ای چراغهای فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا ! در این عالم، صوتی که روزانه من میشنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش میداد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود میدانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس میکردم.
عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوهگر کنید، بهطوری که هر کس شما را میبیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خودِ شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.
خواهش میکنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان اداء کنم، هم استغفار میکنم و هم طلب عفو دارم.
دوست دارم جنازهام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.
خطاب به سیاسیون کشور…
نکتهای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاحطلب خود را مینامند و چه آنهایی که اصولگرا.
آنچه پیوسته در رنج بودم اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش میکنیم، بلکه فدا میکنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم میکنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظرههایتان بهنحوی تضعیفکننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید.
اگر میخواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:
1- اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی میخواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد.
من نه میگویم ولایت تنوری و نه میگویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمیکند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیر مسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که میخواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید.
2- اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزشها تا مسئولیتها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
3- بهکارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطرهی خانهای سابق را تداعی میکنند.
4- مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.
5- در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بداند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه گر ارزشها باشد، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کند.
مسئولین همانند پدران جامعه میبایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بیمبالاتی و به خاطر احساسات و جلب برخی از آراء احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانوادهها را از هم بپاشاند.
حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت میگیرد.
خطاب به برادران سپاهی و ارتشی…
کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشیهای سپاهی دارم: ملاک مسئولیتها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرتِ اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمیکنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است. این شرط خللناپذیر میباشد.
نکته دیگر، شناخت بهموقع از دشمن و اهداف و سیاستهای او و اخذ تصمیم بهموقع و عمل بهموقع؛ هریک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.
خطاب به علما و مراجع معظم
سخنی کوتاه از یک سرباز 40 ساله در میدان به علمای عظیمالشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکیها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید. سربازتان از یک برج دیدهبانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که] شما در حوزهها استخوان خُرد کردهاید و زحمت کشیدهاید، از بین میرود.
این دورهها با همه دورهها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمیماند. راه صحیح، حمایت بدون هر گونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّفقیه است.
نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همهی شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید.
راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولیّفقیه است. من با عقل ناقص خود میدیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علماء مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند.
حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (ره) هستند و میبایست مورد حمایت جدی قرار گیرند.
من حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضراتمعظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان با ایشان میبایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.
دست مبارکتان را میبوسم و عذرخواهی میکنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرفیابیهای حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد. سربازتان و دست بوستان
از همه طلب عفو دارم
از همسایگانم و دوستانم و همکارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشکر ثارالله و نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از کسانی که برادرانه به من کمک کردند.
نمیتوانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک میکرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی میکنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردار قاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند.
پایان
معرفی سایت میثاق نامه مکتب حاج قاسم سلیمانی
در همان روزهایی که متن وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی منتشر شد شبکه های ماهواره ای انگلیسی و اسرائیلی مثل همیشه دروغ و دغل و گناه را شروع کردند [جزئیات بیشتر] به همین خاطر وب سایتی با عنوان میثاق نامه مکتب حاج قاسم با نظارت خانواده ایشان راه اندازی شد. متن وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی به سه زبان فارسی و عربی و انگلیسی و پی دی اف وصیت نامه و هم چنین تصاویر و عکس نوشته های وصیت نامه ایشان و ویدیو و اطلاع نگاشت (اینفوگرافی) و پوسترهای مختلفی در این وب سایت منتشر شده است.
پیشنهاد می کنیم این وب سایت را در گروه هایی که عضو هستید معرفی کنید یا اگر مدیر کانال هستید درباره این وب سایت یک مطلب ارسال کنید
معرفی وب سایت بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سپهبد سلیمانی
این وب سایت که اواخر اردیبهشت رونمایی شده است آن طور از عنوان و ظواهر سایت مشخص است مربوط به بنیاد حفظ آثار شهید سلیمانی است. هم چنین متنی بیانیه خانواده شهید سلیمانی درباره روز جهانی قدس 1399 اولین بار در این وب سایت منتشر شده است. و قرار است بزودی مطالب دیگری هم درباره شهید سلیمانی منتشر شود.
خانواده شهید روز 31 اردیبهشت 1399 با صدور بیانیه ای که در رسانه های عمومی منتشر شده است اعلام کردند تا روز رهایی قدس شریف و نابودی رژیم صهیونی ایستادگی می کنیم. متن این بیانیه را در ادامه مطلب می خوانید:
در امتداد خون حاج قاسم تا نابودی کامل رژیم صهیونیستی در میدان مبارزهایم
بسماللهالرحمنالرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ ملت شریف ایران، مردم مظلوم فلسطین و همه مستضعفان دنیا
فرمانده قاسم سلیمانی، فرماندهی سپاه رزمندگان بدون مرز انقلاب اسلامی بود و هست. در هر جایی از جهان، مستکبری قصد داشته باشد مظلوم و مستضعفی را به زیر یوغ خود درآورد، این سپاه قدس بود و هست که در برابرش میایستد و از رزمندگان بینالمللی جبههی مقاومت حمایت میکند.
نام سپاه بدون مرز قدس، نماد آرمان رهایی مسجدالاقصی، و از شعائر و شعارهای بنیادین حضرت امام خمینی رحمهالله است. ایران انقلابی در همان روزهای ابتدایی، غاصبان اسرائیلی را بیرون انداخت و سفارت آنها را به صاحبان اصلیاش، فلسطینیان واقعی تحویل داد. شعار جمهوری اسلامی در طی جنگ تحمیلی هشت سالهی رژیم صدام نیز «نبرد تا آزادسازی قدس شریف» بود و چه خونها که بر سر این راه داده نشد.
سپهبد قاسم سلیمانی چنین آرمانی را دنبال میکرد؛ ایران محور مقاومت در برابر استیلای دشمن صهیونیستی بر کرانهی باختری، غزه و همه اراضی اشغالی بوده و هست؛ پشتیبانی همهجانبهی جمهوری اسلامی از مجاهدان غیور فلسطینی، دستوری است که خمینی کبیر و خلف صالحش حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای، در سخنانی آشکار همواره اعلام کرده و اظهار میکنند.
این مهم بر کسی پنهان نبوده و نیست که ایران بدون توجه به مرزهای مذهبی، آرمان رهایی قدس را به فرماندهیِ نیروی فرامرزی قدس تعقیب میکند.
بامداد جمعهی سیاه دی۹۸ که شقیترین تروریست جهان، فرمانده قدس را به شهادت رساند، مرزهای جهاد علیه دشمن، بسیار وسیعتر شد؛ فرمانده در تهران یا داخل ایران شهید نشده بود.
او در حال انجام ماموریت در یکی از اقطاب مهم محور مقاومت، مورد حمله قرار گرفت. این بدان معنا بود که آرمان قدس شریف، دیگر مرز نمیشناسد و این بیمرزی، از ایده و طرح به واقعیتی روی زمین تبدیل شده است. و این اتفاق مهمی است که دشمن آمریکایی آنرا میداند و میفهمد و برایش حاضر به دادن چنین هزینهی سنگینی میشود.
جمعهی پیشِرو روز قدس است؛ در آخرین روزهای ماه رمضان الکریم. ویروس منحوس کرونا، مانع از حضور میلیونی و میدانی مردم ایران و دلبستگانِ رهایی قدس شده است، اما این سطح رویین ماجراست. قدس در جانها و زبانها جاری است و همانگونه که حاج قاسم «مشت فلسطین و فلسطینیان را در نبرد با دشمن اشغالگر پر کرد» و با حضور میدانی خود در غزه و دیگر مناطق نبرد با رژیم نامشروع اسرائیلی توانست مقاومت فلسطین را ساختارمند و سازمانیافته برای امروز و فردا طرحریزی و استوار کند.
خون شهید القدس نیز تا لحظهی پیروزی نهایی، گریبان آمریکا و رژیم اشغالگر قدس را رها نخواهد کرد و خواب آسودهای برای اربابان کفر نخواهد گذاشت؛ که ما را به «أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» بشارت دادهاند و «نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است» پابرجاست و به یاری همهی مجاهدان فلسطینی، مسلمانان دشمنشناس و آزادیخواهان جهان، پیروزی را رقم خواهد زد.
ما، خانوادهی سردار شهید سپاه قدس، در روز قدس، در امتداد خون پدر شهیدمان به همهی دنیا اعلام میکنیم که تا آخرین قطرهی خون و با آخرین توان خود در راه آزادی قدس شریف در میدان مبارزه خواهیم ایستاد و تا نابودی کامل رژیم کودککش صهیونیستی در کنار ملتهای آزادیخواه جهان خواهیم بود.
«محمدعلی پردل»، پاسدار بازنشستهای است که حدود ۳ سال همکار و همرزم سردار شهید سپهبد سلیمانی در منطقه سیستان و بلوچستان بوده است و با شهادت سردار خاطرات خود از روزهای حضور در کنار وی را روایت میکند.
«هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند»، خبر بیاندازه جانگداز و جانسوز است، ایران دوباره داغدار یکی از رشیدترین فرزندانش شد، سپهبد قاسم سلیمانی به شهادت رسید، باورمان نبود و نشد، اما او رفت و به آرزوی دیرینهاش رسید.
سپهبد شهید سلیمانی نمونه درخشان تربیتشدگان مکتب انقلاب اسلامی است، شهادت ایشان منشأ یک تحول عظیم در سِیر مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیستها در سراسر جهان خواهد بود و راهی که او آغاز کرد با مجاهدت جوانان مقاومت اسلامی تا دستیابی به پیروزی ادامه خواهد یافت.
در همین راستا با یکی از همرزمان «حاجقاسم» در سالهای مجاهدت در مرزهای شرقی کشور و مبارزه بیامان با اشرار و قاچاقچیان به گفتوگو پرداختهایم.
محمدعلی پردل، پاسدار بازنشستهای است که حدود ۳ سال همکار و همرزم سردار شهید سپهبد سلیمانی در منطقه سیستان و بلوچستان بوده است و با شهادت سردار خاطرات خود از روزهای حضور در کنار وی را روایت میکند.
وی در گفتوگو با فارس اظهار داشت: سال ۷۱ که سردار سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله سپاه کرمان و فرمانده سپاه قدس نیروی زمینی زاهدان بودند، مأموریت یافتم که به عنوان فرمانده گردان المهدی از لشکر پنج نصر و تیپ انصارالرضا(ع) انجام وظیفه کنم.
وی افزود: هر بار که ایشان بنده را میدید مرا در آغوش میگرفت و احوالپرسی گرمی میکردیم.
رفتار حاج قاسم سلیمانی با زیردستان دوستانه بود
این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به خصوصیات فردی سردار شهید سلیمانی عنوان داشت: ایشان فردی بسیار مهربان، باصفا، فروتن و خاکی بودند که برخوردشان با نیروهای زیردست، رفتار یک فرمانده نبود، بلکه رفاقتی و دوستانه بود.
یک خاطره درسآموز از حاج قاسم سلیمانی
پردل به بیان خاطرهای از حاج قاسم پرداخت و گفت: یک روز قرار بود ایشان از پایگاهی که من در آنجا فرمانده بودم، بازدید کنند بهرسم تمام مراسمهایی که یک فرمانده به بازدید میآید تمام نیروها را در محوطه به خط کرده بودیم که هلیکوپتر حامل ایشان به زمین نشست و به استقبال ایشان رفتیم.
وی با بیان اینکه منطقه خاکی بود و پس از فرود بالگرد خاک زیادی به هوا بلند شد، ادامه داد: پس از فرود بالگرد چند دقیقهای منتظر پیاده شدن سردار بودیم که در کمال تعجب ایشان نیامدند، به همین دلیل از خلبان پرسیدم که سردار کجا هستند.
همرزم سردار شهید سلیمانی افزود: خلبان در جواب سؤالم پاسخ داد که سردار از درب دیگر هلیکوپتر رفته و چون ایشان را در محوطه ندیده و در آنجا نیز جز یک آشپزخانه مکان دیگری نبود به آنجا رفتم که دیدم روی نیمکت چوبی، با یک لباس معمولی نشسته و آشپز هم برایشان چای آورده بود.
نمیخواستم باعث اذیت نیروها شوم
پردل با بیان اینکه وقتی دلیل عدم حضور ایشان در جمع نیروها را جویا شدم پاسخ جالبی دادند، اضافه کرد: به ایشان گفتم که نیروها به خط هستند، تشریف بیاوردید اما گفتند دوباره این کار را نکنید چراکه من عمداً از این سمت آمدم تا باعث اذیت نیروها نشوم.
وی با اشاره به هوش و ذکاوت نظامی سردار سلیمانی بیان داشت: زمانی که در سیستان و بلوچستان بودیم، اشرار ۸۵ نفر از نیروهای نظامی پاسگاه گلوگاه را گروگان گرفتند که آنجا هوش نظامی سردار بدون اینکه قطرهای خون از کسی بریزد، باعث آزادی این افراد شد.
روایت هوش نظامی حاج قاسم سلیمانی
این رزمنده بازنشسته ادامه داد: سردار جلسهای را تشکیل داده و با تعقیب نیروها متوجه شدند اشرار آنها را به یک شهرک یا رباط بین مرز افغانستان، پاکستان و ایران منتقل کردند که منطقه خودمختاری بود و مجاهدین افغانی در آنجا مستقر بودند.
پردل با بیان اینکه اشرار قصد داشتند نیروهای ما را به افغانستان منتقل کنند، اضافه کرد: سردار خواستند که سران قبایل افغان را دعوت کنیم تا با آنها صحبت کنند، سردار به سران قبایل گفته بودند زن و بچه شما در شهرک هستند و ما نمیخواهیم دخالت کنیم، لذا یا کمک کنید که اشرار را بگیریم و یا آنها را قانع کنید نیروهای ما را برگردانند.
وی افزود: سران قبایل وقت خواسته بودند که صحبت کنند و سردسته اشرار نیز ۲۴ ساعت وقت خواسته بود اما سردار نپذیرفت و گفته بود فقط تا غروب فرصت دارند.
این رزمنده بازنشسته در ادامه خاطره خود از این ماجرا عنوان داشت: زمانی نگذشت که از برجک نگهبانی با دوربین دیدیم که نیروهای گروگانگرفته شده در یک خط رأس جغرافیایی به خط شده و به سمت پایگاه آمدند، البته سردار هم سر قولش به آنها ماند و با گروگانگیرها برخوردی نکرد.
پردل با بیان اینکه سردار در بازدیدی که از مرزهای شرقی داشت به منطقه شاهرخت هم آمد، اضافه کرد: آن روز همزمان شده بود با روز درگذشت پدر سردار احمدی که برای عرض تسلیت به همراه سردار سلیمانی به منزل آنها رفتیم و شب در شاهرخت ماندیم، سردار در جمع مردم شاهرخت سخنرانی داشت و مردم استقبال زیادی کردند به طوری که از سه کیلومتری شاهرخت هم آمده بودند.
وی افزود: کمتر از شهادت برای سردار سلیمانی حیف بود و قطعاً اجر این همه زحمات جز شهادت چیزی نمیتوانست باشد.
این رزمنده دفاع مقدس عنوان داشت: من هم صبح جمعه وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدم ناراحت و شوکه شدم.
خاورمیانه دیگر جای امنی برای آمریکا نخواهد بود
پردل با بیان اینکه شهادت سردار باعث اتحادآفرینی خواهد بود، افزود: امروز هم شهادت سردار مثل زمانی که ایشان با حیات خود در جبهه بودند، مردم عراق را علیه آمریکا منسجم میکند و آمریکا باید بداند دیگر عراق و منطقه خاورمیانه جای امنی برایش نخواهد بود.
وی افزود: آمریکا بداند در ایران قاسم سلیمانیهای زیادی هستند که با مشخص شدن جانشین ایشان «سردار قاآنی» نیز که یکی از پاسداران نمونه هستند، این موضوع آشکارتر شد.
سردار قاآنی سالها در کنار سردار سلیمانی بوده است
این همرزم سردار گفت: «سردار قاآنی» جانشین سردار سلیمانی، در تمام این سالها کنار سردار سلیمانی بودند و اگر نامی از ایشان نشنیدیم چون خودشان راضی نبودند که در جامعه مطرح شوند.
وی در رابطه با سردار قاآنی به بیان خاطرهای پرداخت و گفت: سردار قاآنی چنان اخلاص و سادگی داشتند که به خاطر دارم در یکی از جلساتی که در زاهدان داشتیم و تا شب ادامه داشت، به دلیل نبود امکانات برای خواب شب را در سولهای بودیم که بعد از شام، همکاران به شوخی میگفتند سرداران چه شدند و به کجا رفتند؟
البته من میدانستم که آنها هنوز جلسه دارند، چون دم در کنار کفشها خوابیده بودم نیمهشب از برخورد چیزی به پایم بیدار شدم، سردار قاآنی بود که تنها یک پتو برداشته بود و پشت در خوابید که این رفتار ایشان برای همکاران درس بزرگی بود.
«اتاق ایزوله را برای بستری کردن نوه های سردار خالی کردیم. ایشان با ناراحتی گفتند یک نوزاد را از اتاق ایزوله بیرون آوردید به خاطر نوه های من؟ ما هم در نوبت می مانیم مثل بقیه بیماران!» خاطرات دکتر«محمد ترکمن»، پزشک اطفال از همنشینی با سردار شنیدنیاست.
«دو سال قبل سردار سلیمانی صاحب نوه های دوقلو شدند. نوزادان در بیمارستانی که من یکی از پزشکان اطفالش بودم، زودتر از موعد به دنیا آمدند.
نارس بودند و وزن بسیار کمی داشتند. باید مدتی بستری می شدند. این افتخار نصیب من شد که پزشک نوزادان شوم.
این چند روز کافی بود برای گذراندن یک ترم فشرده اخلاق در کلاس درس سردار حاج قاسم سلیمانی.
راستش تا آن زمان فقط از رشادت سردار و دلاوری های او در جنگ با داعش شنیده بودم، نامش برایم تداعی کننده حس خوب امنیت بود اما دومین چهره نظامی ایران با انسان دوستی و معرفت و تواضعش چهره ای ماندگار را در ذهن من و پرستاران بیمارستان تصویر کرد؛ نمادی از یک انسان واقعی.» خاطرات دکتر«محمد ترکمن» از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی شنیدنی است.
انتظار چند ساعته خانواده سردار سلیمانی برای بستری
«غم سردار، سخت، تلخ و فراموش نشدنی است و همه ایران عزادار است اما همه عزاداری، گریه و شیون نیست. باید زوایای پنهان و فصل های ورق نخورده زندگی بزرگانی چون ایشان را ورق بزنیم.»
دکتر ترکمن با این جملات برگ هایی از فصل تواضع زندگی سردار را مرور می کند: «نوه های حاج قاسم سلیمانی به دلیل شرایط خاص باید مدت کوتاهی در بخش ایزوله بیمارستان بستری می شدند اما اتاق ایزوله خالی نداشتیم.
با مادر یکی از نوزادانی که شرایط فرزندش بحرانی نبود، صحبت کردم و گفتم تا سه ساعت دیگر یکی از اتاق ها خالی می شود.
با صدای آرام گفتم نوه های سردار سلیمانی در بیمارستان ما هستند و اتاق ایزوله خالی برای بستری کردنشان نداریم، وضعیت فرزند شما هم که رو به بهبود است.
اگر موافق باشید بچه ها را در این اتاق ایزوله بستری کنیم. مادر کودک تا اسم سردار سلیمانی را شنید از جا پرید و گفت چرا که نه!
سراسیمه خودش را به راهروی اصلی بیمارستان رساند که سردار را ببیند و در حال حرکت گفت: عمری که حاج قاسم سلیمانی وقف آرامش و امنیت ما کرده با چی جبران می شود. این کمترین و بی مقدار ترین کار است.»
اتاق را خالی کردیم و به سردار گفتم همین حالا نوزادان را بستری می کنیم. ایشان تا ماجرا را شنید گفت: دست نگه دارید. چرا این کار را کردید؟ یک نوزاد بیمار را از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوه های من را بستری کنید؟
هیچ تفاوتی بین بچه های من و دیگران نیست. لطفا آن نوزاد را به اتاق ایزوله برگردانید. ما هم صبر می کنیم تا اتاق خالی شود، مثل بقیه بیماران!
گفتم: سردار! مادرآن بچه تا شنید می خواهیم نوه های شما را بستری کنند، خودش اصرار به خالی کردن اتاق ایزوله داشت. اما ایشان گفتند نه آقای دکتر! کاری که گفتم را انجام دهید. بچه را به اتاق برگردانید.
کاری که سردار گفت را انجام دادم. خانواده دومین فرد نظامی کشور سه ساعت در بیمارستان مثل بقیه مردم منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شود و این درس بزرگی بود برای من.
البته تماشای این حجم از تواضع و فروتنی به ماجرای بستری ختم نشد. در این چند روزی که نوه های تازه به دنیا آمده سردار در بیمارستان بودند، کلاس درس مرام و معرفت حاج قاسم سلیمانی برقرار بود؛ برای همه ما از پرستاران و پزشکان گرفته تا بهیاران و کمک بهیاران.
از لطف خدا ایشان در این چند روز تهران بودند و به بیمارستان رفت و آمد داشتند.»
دعوت نظافتچی بیمارستان برای ثبت عکس یادگاری توسط سردار سلیمانی
دیدار با سردار قاسم سلیمانی که مردم، تنها با شنیدن نامش احساس امنیت می کردند، برای پرسنل بیمارستان اتفاقی غیر منتظره بود.
دکتر ترکمن خاطرات آن روزها را مرور می کند: «روز دوم، سردار برای ملاقات فرزندشان و دیدن دوقلوها به بیمارستان آمدند. نمی دانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم می کردند، هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند.
پرستارها خوشحال بودند از دیدن سردار ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صیمی حاج قاسم یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند.
قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند.
یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شما هم درعکس یادگاری ما باشید.»
«از یک طرف دوست داشتم حال نوزادان تازه به دنیا آمده هر چه زودتر خوب شود و از آن طرف، این دو بچه شده بودند نقطه وصل من به سردار؛ و چه مصاحبت شیرینی!»
خاطره آخرین دیدار دکتر ترکمن با سردار شنیدنیست؛ «حال بچه ها خوب شد و از بیمارستان مرخص شدند اما من توفیق پیدا کردم که یک بار دیگر در مطب، پذیرای سردار باشم.
خانواده دوستی حاج قاسم برای من خیلی جالب بود. با مشغله فراوانی که داشتند و مسئولیت های مهم و سنگینشان، برای اطمینان از سلامت نوه ها چند بار به بیمارستان آمدند و وقتی هم که بچه ها از بیمارستان مرخص شدند، همراه دوقلوها به مطب آمدند.
آن روز مطب خیلی شلوغ بود، شلوغ تر از همیشه. بعد از ورود سردار به مطب، منشی من را خبردار کرد و از اتاق بیرون آمدم.
سلام و احوالپرسی و راهنمایی شان کردم به داخل اتاق؛ ایشان یکی از نوه ها را درآغوش گرفته بودند و بفرمای من را قبول نکردند و گفتند: به خانم منشی سپردم اسم ما را در نوبت ویزیت بگذارد. منتظر می مانیم تا نوبتمان بشود.
من شرمنده شدم و حرفی برای گفتن باقی نماند. سردار مثل بقیه بیماران در مطب نشستند تا نوبتشان شود. دوقلوها را ویزیت کردم و لحظه آخر اجازه خواستم عکس یادگاری با ایشان داشته باشم.
روزی من از آخرین دیدار سردار سلیمانی یک انگشتر بود. هدیه ای که ایشان به من دادند و گفتند آقای دکتر شغل مقدسی دارید.
انگار به زبانم قفلی زده بودند و نمی دانستم باید چه بگویم. از همان رو انگشتر را دستم کردم و عهد بستم دین این انگشتر را به صاحبش تا آخر عمر ادا کنم.»
انگار سردار تا خیالش راحت نشد، با ما وداع نکرد… انگار تا خبر پیروزی را به مالک اشتر نرسید، او از لشکر 80 میلیونیاش دل نکَند. این را حتی احمقهای درجهیک آمریکایی هم فهمیدند.
از صبح تلخترین جمعه، در میان اشک و آه، مدام در دلم به سردار میگفتم: حاج قاسم! چطور دلتون اومد ما رو تنها بگذارید؟ شما که میدونستید پشت همه ما به شما گرمه.
شما که میدونستید حتی اسم شما، قوت قلبه برای جبهه مقاومت. شما که دیدید داعش فرصت پیدا کنه، دوباره دندون تیز میکنه.
شما که دیدید آقا گفتن حالا زوده برای شهادتتون و ما و ایران و اسلام تا سالها به شما نیاز داریم. شما که… میگفتم و میگفتیم و قلبهایمان ذرهذره در این داغ، ذوب و از کوره آتشفشان چشمهایمان سرازیر میشد.
اما فقط 5روز لازم بود تا سردار، دامنکشان و سَرِ صبر، سری به چهارگوشه ایران بزند و با همان لبخند همیشه شیرینش، از گوشه چشم با آن نگاه مهربانش چشمدرچشم مردم عزیزتر از جانش بدوزد و با آن صدای آرامشبخشش توی گوششان زمزمه کند: من هیچکجا نمیروم. کنارتان هستم.
پیغامش را شاید بعضیهایمان به گوش دل نشنیدهبودیم تا سحرگاه امروز، چهارشنبه، 18 دیماه، بعد از حدود 4 ساعتِ پرالتهاب اما غرورآفرین و شادیبخش از آغاز #انتقام_سخت؛ عملیاتی که درست همان ساعتی کلید خورد که 5 روز قبل، راکتهای جنایتکار، سردار دلها را آسمانی کرد.
درست در آن دقایقی که عملیات انتقام مزین به نام شهید «سلیمانی» و متبرک به رمز «یا زهرا(س)» دشمن را در بهت و سکوت خفقانآوری فرو بردهبود، در همان لحظات پرغروری که «بیدارهای خوشاقبال» میان زمین و آسمان مشغول رصد لحظهبهلحظه اخبار عملیات بودند و درحالیکه اشک و لبخندشان در هم آمیختهبود، مینوشتند: «قاسم نبودی ببینی…»، ناگهان خبر رسید: «مراسم تدفین سردار سپهبد شهید سلیمانی تا دقایقی دیگر»…
مات و مبهوت به صفحه تلویزیون خیره شدهبودم که چطور پیکر مطهر سردار، خرامانخرامان روی موج خروشان دستهای عاشقان خستگیناپذیرش میرفت تا در آغوش همرزمانی که یک عمر در فراقشان سوخته بود، آرام بگیرد.
این بار هم دلم به جای زبانم به حرف آمد: انگار سردار تا خیالش راحت نشد، با ما وداع نکرد… انگار تا خبر پیروزی به مالک اشتر نرسید، او از لشکر 80 میلیونیاش دل نکَند. این را حتی احمقهای درجهیک آمریکایی هم فهمیدند.
…
پرده اشک میان من و تصاویر مراسم تدفین حائل شده اما از همانجا نگاهم به آن نگاه مهربان و آن لبخند شیرین گره میخورد. انگار صدای سردار در گوش جانم میپیچد که میگوید: به ترامپ گفتهبودم بیا! من حریف تو هستم…
حالا دیگر مراسم تدفین که نه، مأموریت سردار تمام شده، همانطور که خودش میخواست؛ با ادب کردن دشمن و کمی آرام شدن دل داغدارانش. حالا دیگر خداحافظ فرمانده، تا روزی که دوباره در لشکر آخرالزمانی صاحبالزمان (عج) تو را ببینیم.
راستی حاج قاسم عزیزتر از جان! حالا که میروی، این را هم بگویم که شیرینی اولین ثمره انتقام مقتدرانه همرزمانت در پاسخ خون پاک بهناحق ریختهات را چند دقیقه بعد از پایان عملیات چشیدیم؛
سیانان که تا امروز از خلیج نیلگون تا ابد فارسمان با عنوان «خلیج» یاد میکرد، بعد از عملیات پیروزمندانه شهید سلیمانی، مجبور شد برای اولین بار بنویسد: «خلیج فارس»…
نقشه آمریکا در غرب آسیا چگونه شکست خورد؟ جهادِ حاج قاسم؛ شکست آمریکا
«احساس سرافرازی کنید بهخاطر انقلاب. عزیزان من! امروز سیاستهای بزرگترین قدرتهای دنیا، در منطقهی غرب آسیا به گِل نشسته، پیش نرفته؛ خود آنها میگویند بهخاطر اعمال نفوذ و اقتدار جمهوری اسلامی است.»
جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ حاج قاسم سلیمانی «سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد.» ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ و «خون پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت.» ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
امام خامنه ای
اما ماجرای شهادت سردار رشید اسلام را چگونه و در کدام چهارچوب فکری و تحلیلی باید دید و فهم کرد؟ ریشههای این ترورِ آمریکایی چیست؟ چرا دولت آمریکا در این مقطع زمانی و با چنین شیوهی ناجوانمردانهای چهرهی نمادین مقاومت اسلامی در جهان اسلام و منطقهی غرب آسیا را هدف قرار داد؟ آیا موضوع آنچنان که رئیس جمهور و دولتمردان آمریکا میگویند نشانگر قدرت و تسلط آمریکاییهاست یا مسئله چیز دیگری است؟
نگاه به این رویداد در بستر تحولات رُخ داده در منطقهی غرب آسیا و هماوردی و چالشِ جمهوری اسلامی ایران و نظام سلطه به رهبری دولت آمریکا ، میتواند حقیقتِ صحنه را پیشروی ما قرار داده و ابعاد و زوایای این رخداد را بهشکل صحیحی به ما نشان دهد. در ادامه مطلب بخشی هایی از سخنان امام خامنه ای را می خوانیم…
در پی شهادت سردار پرافتخار اسلام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس رهبر انقلاب پیامی صادر کردند.
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای (KHAMENEI.IR) متن پیام را به شرح زیر منتشر میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم ملّت عزیز ایران!
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیّبهی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند.
سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقیترین آحاد بشر بر زمین ریخت.
این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیّةالله ارواحنا فداه و به روح مطهّر خود او تبریک و به ملّت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونهی برجستهای از تربیتشدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همهی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید.
شهادت پاداش تلاش بیوقفهی او در همهی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوّهی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثهی دیشب آلودند.
شهید سلیمانی چهرهی بینالمللی مقاومت است و همهی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همهی دوستان -و نیز همهی دشمنان- بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزهی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است.
فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامهی مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلختر خواهد کرد.
ملّت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت میگویم.
در پی شهادت سردار پرافتخار اسلام شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس رهبر انقلاب پیامی صادر کردند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برشهایی از پیام رهبر انقلاب را در این مجموعه سخننگاشت منتشر کرده است که در ادامه می بینید: