بیانیه خانواده فرمانده شهید نیروی قدس به مناسبت روز جهانی قدس 1399

خانواده شهید روز 31 اردیبهشت 1399 با صدور بیانیه ای که در رسانه های عمومی منتشر شده است اعلام کردند تا روز رهایی قدس شریف و نابودی رژیم صهیونی ایستادگی می کنیم. متن این بیانیه را در ادامه مطلب می خوانید:

در امتداد خون حاج قاسم
تا نابودی کامل رژیم صهیونیستی در میدان مبارزه‌ایم

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
ملت شریف ایران، مردم مظلوم فلسطین و همه مستضعفان دنیا

فرمانده قاسم سلیمانی، فرمانده‌ی سپاه رزمندگان بدون مرز انقلاب اسلامی بود و هست. در هر جایی از جهان، مستکبری قصد داشته باشد مظلوم و مستضعفی را به زیر یوغ خود درآورد، این سپاه قدس بود و هست که در برابرش می‌ایستد و از رزمندگان بین‌المللی جبهه‌ی مقاومت حمایت می‌کند.

نام سپاه بدون مرز قدس، نماد آرمان رهایی مسجدالاقصی، و از شعائر و شعارهای بنیادین حضرت امام خمینی رحمه‌الله است. ایران انقلابی در همان روزهای ابتدایی، غاصبان اسرائیلی را بیرون انداخت و سفارت آن‌ها را به صاحبان اصلی‌اش، فلسطینیان واقعی تحویل داد. شعار جمهوری اسلامی در طی جنگ تحمیلی هشت ساله‌ی رژیم صدام نیز «نبرد تا آزادسازی قدس شریف» بود و چه خون‌ها که بر سر این راه داده نشد.

سپهبد قاسم سلیمانی چنین آرمانی را دنبال می‌کرد؛ ایران محور مقاومت در برابر استیلای دشمن صهیونیستی بر کرانه‌ی باختری، غزه و همه اراضی اشغالی بوده و هست؛ پشتیبانی همه‌جانبه‌ی جمهوری اسلامی از مجاهدان غیور فلسطینی، دستوری است که خمینی کبیر و خلف صالحش حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای، در سخنانی آشکار همواره اعلام کرده و اظهار میکنند.

این مهم بر کسی پنهان نبوده و نیست که ایران بدون توجه به مرزهای مذهبی، آرمان رهایی قدس را به فرماندهیِ نیروی فرامرزی قدس تعقیب میکند.

بامداد جمعه‌ی سیاه دی۹۸ که شقی‌ترین تروریست جهان، فرمانده قدس را به شهادت رساند، مرزهای جهاد علیه دشمن، بسیار وسیع‌تر شد؛ فرمانده در تهران یا داخل ایران شهید نشده بود.

او در حال انجام ماموریت در یکی از اقطاب مهم محور مقاومت، مورد حمله قرار گرفت. این بدان معنا بود که آرمان قدس شریف، دیگر مرز نمی‌شناسد و این بی‌مرزی، از ایده و طرح به واقعیتی روی زمین تبدیل شده است. و این اتفاق مهمی است که دشمن آمریکایی آن‌را می‌داند و می‌فهمد و برایش حاضر به دادن چنین هزینه‌ی سنگینی می‌شود.

جمعه‌ی پیشِرو روز قدس است؛ در آخرین روزهای ماه رمضان الکریم. ویروس منحوس کرونا، مانع از حضور میلیونی و میدانی مردم ایران و دلبستگانِ رهایی قدس شده است، اما این سطح رویین ماجراست. قدس در جان‌‌ها و زبان‌‌ها جاری است و همان‌گونه که حاج قاسم «مشت فلسطین و فلسطینیان را در نبرد با دشمن اشغالگر پر کرد» و با حضور میدانی خود در غزه و دیگر مناطق نبرد با رژیم نامشروع اسرائیلی توانست مقاومت فلسطین را ساختارمند و سازمان‌یافته برای امروز و فردا طرح‌ریزی و استوار کند.

خون شهید القدس نیز تا لحظه‌ی پیروزی نهایی، گریبان آمریکا و رژیم اشغالگر قدس را رها نخواهد کرد و خواب آسوده‌ای برای اربابان کفر نخواهد گذاشت؛ که ما را به «أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ» بشارت داده‌اند و «نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است» پابرجاست و به یاری همه‌ی مجاهدان فلسطینی، مسلمانان دشمن‌شناس و آزادیخواهان جهان، پیروزی را رقم خواهد زد.

ما، خانواده‌ی سردار شهید سپاه قدس، در روز قدس، در امتداد خون پدر شهیدمان به همه‌ی دنیا اعلام میکنیم که تا آخرین قطره‌ی خون و با آخرین توان خود در راه آزادی قدس شریف در میدان مبارزه خواهیم ایستاد و تا نابودی کامل رژیم کودک‌کش صهیونیستی در کنار ملت‌های آزادی‌خواه جهان خواهیم بود.

وَمَا النَّصْرُ إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛

والسلام علیکم و رحمه‌الله
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

#قدس_خونبهایت

#وفاء_لشهيد_القدس

پایان


متن این بیانیه در سایت خبرگزاری فارس : لینک

من بیانیه در سایت بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سلیمانی : لینک

دریافت پی دی اف فارسی بیانیه

شرط حاج قاسم سلیمانی برای عکس یادگاری [سبک زندگی شهید قاسم سلیمانی چگونه بود]

«اتاق ایزوله را برای بستری کردن نوه های سردار خالی کردیم. ایشان با ناراحتی گفتند یک نوزاد را از اتاق ایزوله بیرون آوردید به خاطر نوه های من؟ ما هم در نوبت می مانیم مثل بقیه بیماران!» خاطرات دکتر«محمد ترکمن»، پزشک اطفال از همنشینی با سردار شنیدنی‌است.

قاسم سلیمانی
قاسم سلیمانی

«دو سال قبل سردار سلیمانی صاحب نوه های دوقلو شدند. نوزادان در بیمارستانی که من یکی از پزشکان اطفالش بودم، زودتر از موعد به دنیا آمدند.

نارس بودند و وزن بسیار کمی داشتند. باید مدتی بستری می شدند. این افتخار نصیب من شد که پزشک نوزادان شوم.

این چند روز کافی بود برای گذراندن یک ترم فشرده اخلاق در کلاس درس سردار حاج قاسم سلیمانی.

راستش تا آن زمان فقط از رشادت سردار و دلاوری های او در جنگ با داعش شنیده بودم، نامش برایم تداعی کننده حس خوب امنیت بود اما دومین چهره نظامی ایران با انسان دوستی و معرفت و تواضعش چهره ای ماندگار را در ذهن من و پرستاران بیمارستان تصویر کرد؛ نمادی از یک انسان واقعی.» خاطرات دکتر«محمد ترکمن» از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی شنیدنی است.

انتظار چند ساعته خانواده سردار سلیمانی برای بستری

«غم سردار، سخت، تلخ و فراموش نشدنی است و همه ایران عزادار است اما همه عزاداری، گریه و شیون نیست. باید زوایای پنهان و فصل های ورق نخورده زندگی بزرگانی چون ایشان را ورق بزنیم.»

دکتر ترکمن با این جملات برگ هایی از فصل تواضع زندگی سردار را مرور می کند: «نوه های حاج قاسم سلیمانی به دلیل شرایط خاص باید مدت کوتاهی در بخش ایزوله بیمارستان بستری می شدند اما اتاق ایزوله خالی نداشتیم.

با مادر یکی از نوزادانی که شرایط فرزندش بحرانی نبود، صحبت کردم و گفتم تا سه ساعت دیگر یکی از اتاق ها خالی می شود.

با صدای آرام گفتم نوه های سردار سلیمانی در بیمارستان ما هستند و اتاق ایزوله خالی برای بستری کردنشان نداریم، وضعیت فرزند شما هم که رو به بهبود است.

اگر موافق باشید بچه ها را در این اتاق ایزوله بستری کنیم. مادر کودک تا اسم سردار سلیمانی را شنید از جا پرید و گفت چرا که نه!‌

سراسیمه خودش را به راهروی اصلی بیمارستان رساند که سردار را ببیند و در حال حرکت گفت: عمری که حاج قاسم سلیمانی وقف آرامش و امنیت ما کرده با چی جبران می شود. این کمترین و بی مقدار ترین کار است.»

اتاق را خالی کردیم و به سردار گفتم همین حالا نوزادان را بستری می کنیم. ایشان تا ماجرا را شنید گفت: دست نگه دارید. چرا این کار را کردید؟ یک نوزاد بیمار را از اتاق ایزوله بیرون آوردید تا نوه های من را بستری کنید؟

هیچ تفاوتی بین بچه های من و دیگران نیست. لطفا آن نوزاد را به اتاق ایزوله برگردانید. ما هم صبر می کنیم تا اتاق خالی شود، مثل بقیه بیماران!

گفتم: سردار! مادرآن بچه تا شنید می خواهیم نوه های شما را بستری کنند، خودش اصرار به خالی کردن اتاق ایزوله داشت. اما ایشان گفتند نه آقای دکتر! کاری که گفتم را انجام دهید. بچه را به اتاق برگردانید.

کاری که سردار گفت را انجام دادم. خانواده دومین فرد نظامی کشور سه ساعت در بیمارستان مثل بقیه مردم منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شود و این درس بزرگی بود برای من.

البته تماشای این حجم از تواضع و فروتنی به ماجرای بستری ختم نشد. در این چند روزی که نوه های تازه به دنیا آمده سردار در بیمارستان بودند، کلاس درس مرام و معرفت حاج قاسم سلیمانی برقرار بود؛ برای همه ما از پرستاران و پزشکان گرفته تا بهیاران و کمک بهیاران.

از لطف خدا ایشان در این چند روز تهران بودند و به بیمارستان رفت و آمد داشتند.»

خاطرات دکتر ترکمن از شهید قاسم سلیمانی
خاطرات دکتر ترکمن از شهید قاسم سلیمانی | دریافت تصویر

دعوت نظافتچی بیمارستان برای ثبت عکس یادگاری توسط سردار سلیمانی

دیدار با سردار قاسم سلیمانی که مردم، تنها با شنیدن نامش احساس امنیت می کردند، برای پرسنل بیمارستان اتفاقی غیر منتظره بود.

دکتر ترکمن خاطرات آن روزها را مرور می کند: «روز دوم، سردار برای ملاقات فرزندشان و دیدن دوقلوها به بیمارستان آمدند. نمی دانم مقدمات امنیتی برای حضور ایشان در مکان های عمومی را چطور فراهم می کردند، هر چه که بود سردار ساده و بی تکلف از همان جلوی در بخش وارد شدند.

پرستارها خوشحال بودند از دیدن سردار ولی روی اینکه جلو بروند را نداشتند. اما سلام و احوالپرسی ساده و صیمی حاج قاسم یخ پرستاران را آب کرد و در چشم بر هم زدنی همه پرستاران بخش دور ایشان حلقه زدند.

قرار شد عکس یادگاری بگیریم. دقت نظر سردار برای من خیلی جالب بود. همه پرستاران بخش اطراف ایشان جمع شدند و آماده برای گرفتن عکس، هنوز عکس یادگاری ثبت نشده بود که سردار به انتهای سالن اشاره کردند.

یکی از نیروهای خدماتی در حال تِی کشیدن سالن بود، سردار ایشان را صدا کردند و گفتند شما هم درعکس یادگاری ما باشید.»

سردار قاسم سلیمانی خانواده دوست بودند

«از یک طرف دوست داشتم حال نوزادان تازه به دنیا آمده هر چه زودتر خوب شود و از آن طرف، این دو بچه شده بودند نقطه وصل من به سردار؛ و چه مصاحبت شیرینی!»

خاطره آخرین دیدار دکتر ترکمن با سردار شنیدنیست؛ «حال بچه ها خوب شد و از بیمارستان مرخص شدند اما من توفیق پیدا کردم که یک بار دیگر در مطب، پذیرای سردار باشم.

خانواده دوستی حاج قاسم برای من خیلی جالب بود. با مشغله فراوانی که داشتند و مسئولیت های مهم و سنگینشان، برای اطمینان از سلامت نوه ها چند بار به بیمارستان آمدند و وقتی هم که بچه ها از بیمارستان مرخص شدند، همراه دوقلوها به مطب آمدند.

آن روز مطب خیلی شلوغ بود، شلوغ تر از همیشه. بعد از ورود سردار به مطب، منشی من را خبردار کرد و از اتاق بیرون آمدم.

سلام و احوالپرسی و راهنمایی شان کردم به داخل اتاق؛ ایشان یکی از نوه ها را درآغوش گرفته بودند و بفرمای من را قبول نکردند و گفتند: به خانم منشی سپردم اسم ما را در نوبت ویزیت بگذارد. منتظر می مانیم تا نوبتمان بشود.

من شرمنده شدم و حرفی برای گفتن باقی نماند. سردار مثل بقیه بیماران در مطب نشستند تا نوبتشان شود. دوقلوها را ویزیت کردم و لحظه آخر اجازه خواستم عکس یادگاری با ایشان داشته باشم.

روزی من از آخرین دیدار سردار سلیمانی یک انگشتر بود. هدیه ای که ایشان به من دادند و گفتند آقای دکتر شغل مقدسی دارید.

انگار به زبانم قفلی زده بودند و نمی دانستم باید چه بگویم. از همان رو انگشتر را دستم کردم و عهد بستم دین این انگشتر را به صاحبش تا آخر عمر ادا کنم.»

منبع : مجله فارس پلاس؛ نویسنده : عطیه اکبری